هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

.

جدل ها تا به این اندازه دوام نمیاوردند اگر که تنها یک طرف مقصر بود

رائول لاروش

۰ نظر ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۵
نارِن° جی

.

یادش بخیر اون زمانایی که مینشتم توی ماشینو اینو به گوش‌جان میسپردم :))


چه رعنا و چه زیباست تو را رو

چه ناز است در آن دیده و ابرو


از انرو که بدیدیم تو را رخ

نگیریم ‌به غیر از تو به کس‌ خو

۰ نظر ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۵
نارِن° جی

.

دوباره همین یک ساعت پیش لعنتی :)

۰ نظر ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۱
نارِن° جی

.

این قرص قرمز ژله ای ملقب به ژلوفن کی حکم ایجاد ارامش در ناحیه دل بنده رو‌ اجرا میکنه؟

۰ نظر ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۵
نارِن° جی

.

بعدش هم به گل گیسو گفته برود کارتون ببیند و او که ازش پرسیده مگر میخواهد کجا برود بهش گفته میخواهد برود توی کمد بابایی بنشیند و یک کم بو بکشد.

کاری که توی خانهخ ما رسم بود و هروقت که یک کدام از ما دلش برای آن دیگری تنگ میشد میرفت توی کمد اتاق او و چند دقیقه ای توی کمد او،  همه چیز را بو میکشید و ریه هایش را از عطر تن و لباس ان دیگری پر میکرد.

کافه پیانو

+ حس همزاد پنداریم با این قسمت آتقدر زیاد بود که به چکه افتادم

۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۹
نارِن° جی

.

امروز وقتی به خانه رسیده به گمانم یک دل سیر گریه کرده باشد.

شهریور‌که بیاید میشود چهارسال که وقتی به خانه امده پسر بزرگش نبوده تا بگوید دستمال هایش را روی زمین پخش و پلا نکند

و چند هفته ای میشود پسر کوچکش هم مسافرت رفته و نیست تا از شام شب ایراد بگیرد

و دختربرادرش به کشور خودش رفته و دیگر نیست تا با همان زبان نصفه نیمه فارسی اش بگوید باید تمرین های کلاس ده خدایش را انجام دهد

و امشب خواهرش هم ‌نیست تا به قول خودشان به کافه شان _ تراس خانه_ بروند، چایی بخوردند و گپ بزنند

و امشب خواهر زاده اش هم نیست تا زنگ بزند به سرایدار و بگوید کلید های استخر را بگذارد روی در و بعد با هم بروند و روی اب شناور بمانند

+ لعنت به منی که امشب نیستم تا با هم برویم استخری که سرایدار کلیدهایش را روی درش گذاشته...

۰ نظر ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۳
نارِن° جی

.

من [ .... ] و [.... ] 

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۴
نارِن° جی

.

یک‌ قصه گوی خوش صدا لطفا
۰ نظر ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۳
نارِن° جی

.

همین یک ساعت پیش‌لعنتی :)

۰ نظر ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۳
نارِن° جی

.

ماه شب چهارده

و

آب دریا

و

آسمون

و

ساحل شنی

+ ینی به به ^_^

۰ نظر ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۹
نارِن° جی

.

اگر چه دل نهادم بر جدایی

 ولی سوزم ز داغ آشنایی

ز کویت میروم اما دل اینجاست

ندارم تاب دوری مشکل اینجاست

« ردیف اپازی محمود کریمی/ دستگاه همایون، نی داوود »

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۵
نارِن° جی

.

چهار مضراب ها جون میدن برای وقت هایی که نوار خیال یک جایی گیر کرده باشه. میتونی سر فیگورهای ریتمیک بمونی و بمونی و بمونی و هر وقت نوار خیال شروع به گشتن کرد جمله رو شروع کنی به انتظار رسیدن به فیگور ریتمیک بعدی و گیر کردن دوباره نوار

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۷
نارِن° جی

.

مرگ بر کفتران بی ناموسی که بر روی کولرهای مردم در تراس کارهای بی ناموسی میکنند و شپلق شپلق پر و بالهای خود را بر روی کولر میکوبند و مردم غرق در خواب را بیدار میکنند و انقدر در کارهای بیناموسی خود غوطه وراند که صدای تپ تپ کوبیده شدن دستی به شیشه را نمیشنوند...

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۴
نارِن° جی

ریختم عوض شده

از وقتی که تو را ریخته ام توی خودم

حالا،

هم ریخت توام

« کامران رسول زاده »

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۲
نارِن° جی

.

نمیدانستم بعضی ها هستند که در بیرون کشیدن لایه های بد وجود آدم تا این‌اندازه هنرمند اند.

« خانوم/ مسعود بهنود »

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۰
نارِن° جی

.

دلمان از همان سیب زمینی هایی میخواهد که با رفیق جان قایمکی گرفتیم،‌ توی ان ظرف خیلی گنده، و بعد همونطور که دولپی در دهانمان میگذاشتیم شان، میم جان زنگ زد و من گفتم که درحال خوردن یک ظرف بزرگ پر از سیب زمینی هستیم و از انجا که همه پول هایمان را خرج کردیم دمش را بالا نیاورد

وقت بازگشت همه گفتند نووووش جان! صدای روی بلندگویم را شنیده بودند، سرخ شدیم، انقدر که از همان آه نداشته در بساطمان پولی دراوردیم و سیب زمینی ای خریدیم، سیب زمینی در همان ظرف های گنده :)

۰ نظر ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۱
نارِن° جی

.

متخصص شکنجه وجودم اینجانب رو بعد از رسوندن میم جان به راه اهن و آغاز جدایی هفت روزه مستقیم به سوی فیلم های بچگی سوق داد تا چکه ها را به سیل تبدیل کند
« اردیبهشت ۹۴ »
۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۸
نارِن° جی

.

از سری کارهای نفرت انگیز در خانه و کلا در دنیا، شستن ظرف، شستن سینک و خاای کردن باقی مانده غذاها توی سطله!

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۵
نارِن° جی

.

دگر چه میخواهم من

چو کشیده ای از بر من دامن

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۷
نارِن° جی

.

گفته ام و گویه ام بارها، یکی باید باشد که آدم را مثل کف دست بلد باشد ^_^

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۳
نارِن° جی

.

در نرم افزار رویت چهار گیره کاری هست که پلان باید در میان انها کشیده شود تا نرم افزاذ بتواند نما، مقطع و پرسپکتیو‌ کاملی تحویل دهد، هر چه پروژه بزرگتر، فاصله بین‌گیره ها هم بیشتر.

+ از محدودیت های گیره های ذهن بیزارم، گیره های ذهن ادم ها به راحتی قابلیت جابجا شدن ندارند...

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۱
نارِن° جی

.

یکی‌از وظایف آدم های فهیم تعظیم در برابر شخص شخیص گوجه سبز است ^_^

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۷
نارِن° جی

.

استاد گرانقدر راجع به من و رفیق گرامی فرمودند: یا خوابن، یا میخورن، و یا میخندن، ایضا ایشون فرمودن این تحفه ها چی ان اوردن سر کلاس من، این ها موجودان مستمع آزادی هستن که هر کار دلشون بخواد میکنن؛ و در پایان عرایض بالا ایشون بسیار از حضور گرم و صمیمی مان سر کلاس تشکر کردند و فرمودند تا به حال دانشجویانی به باحالی ما نداشته اند

پیوست: من و رفیق جان بسیار خشنود وخرسند از گروه دو نفره مان هستیم، همینکه فعل ها جمع بسته میشوند و از حالت مفرد خارج اند کلی نور امید در قعر دل هامان روشن‌ میکند. این همه به گند کشیده شدن ها اگر روی یک‌نفر اتفاق میافتاد دیگر هیچ‌چیزش خنده دار نبود :))

- اردیبهشت ۹۴ -

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۰۴
نارِن° جی

.

دیگه دلمون طاقت گوش کردن دیدی ای مه استاد بنان و تو ای پری کجایی استاد قوامی رو‌ نداره. قرار بود اولین تصنیف های پخش شده از گرامافون عزیز دل همین ها باشن، ولی در حال حاضر همان گرامافون عزیز  چند صد پله ای با اینجانب فاصله داره

۰ نظر ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۶
نارِن° جی

.

+ ببخشید، اقای...؟!

- بله خودم هستم، شما؟

+ دخترتون!

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۰
نارِن° جی

.

یعنی پسری که توانایی درست کردن آتیش نداره فقط به درد لای جرز میخوره و بس! البته باز هم امید نیست در همان لای جرز هم کارایی مفیدی داشته باشه!

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۷
نارِن° جی