هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۸ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

.

من باشم و تو،

زندگی من باشد و تو.

یک نخ همراه با سوزن اش بیاید، 

همه را به هم وصله پینه کند و برود!

۱ نظر ۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۰:۵۵
نارِن° جی

.

درحالی که ابروهایش توی هم گره خورده یک لبخند زیر پوستی میزند و یک گوشه ی لبش بالا میرود! اصلا از همین لبخند یک وریش معلوم است لذت میبرد از کاری که انجام میدهد... فقط حیف که خدا موقع خلق این آدم گزینه کپی پیست اش را به کار نینداخته بود


+ لابلای نت های موبایل پیدایش کردم، ولی حیف که یادم نیست مرجع ضمیر "ش" در این مطلب به چه کسی برمیگردد...!

۰ نظر ۲۶ مهر ۹۵ ، ۰۰:۳۸
نارِن° جی

.



۰ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۲
نارِن° جی

.

منو

اهلی کن...!

۱ نظر ۲۲ مهر ۹۵ ، ۲۰:۰۴
نارِن° جی

.

داشتیم میگفتیم وقتی ورودی های جدید به دنیا آمدند ما دختر بچه هایی چهار ساله بودیم، دختر بچه هایی که شیرین زبانی میکردند و مامان هایشان  موهایشان را دو طرف سرشان میبستند...!


داشتیم میگفتیم یک روز میرسد که وقتی ورودی های جدید دانشگاه ها بدنیا آمدند، ما ورودی جدید دانشگاهمان بودیم...!

۰ نظر ۱۹ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۴
نارِن° جی

.

مثلا فردا قرار نبود تا ظهر توی مرکز شماره شیش حاضر باشم و بعد بروم پیشرفت های کارگاه را بنویسم و بعدترش سر کلاس تری دی باشم و بعد از آن بنشینم پشت تمرین های عقب مانده ی عالیجنابان پشنگ و پشوتن خان. 


مثلا هفته هشت روز بود، یک روزش اشانتینون. اشانتیونی که به جز خوش گذرانی، گردش، تفریح، خوردن، خوابیدن، فیلم دیدن و کلا از این دست کارها کار دیگری را نمیشد انجام داد...!

۰ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۰:۱۳
نارِن° جی

.

هنرمند کسی نیست که نقاشی می کند یا بازیگری یا نوازندگی ، هنرمند کسیست که همه اشیاء برایش حس دارند ، همه ادم ها برایش معنا دارند ، و همه اطرافیان برایش درد دارند ، ادم هنرمند ، حس و معنا و درد اطراف یک لحظه رهایش نمی کند ، پس نازک می شود از این  رنج اطراف ، همین نازکی مقابل جهان اوج هنر است ، حالا کشیدی اش یا سرودی اش یا نواختی اش ، یا درون تک تک سلول هایت نگه اش داشتی ، چه فرقی دارد؟ 


" سید مجید حسینى "


۱ نظر ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۹:۵۳
نارِن° جی

.

کاش هیشکی کارش به اونجا نکشه که هی دشتی گوش بده، اونم با نی...

۱ نظر ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۶
نارِن° جی

.

^_^ یکی از آرزوهای قدیمی:

داشتن تابلوی "دختری با گوشواره های مروارید"

۰ نظر ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۶:۴۵
نارِن° جی

.

همانا دود عود زیر نور افتاب از عجایب است

۰ نظر ۱۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۲۱
نارِن° جی

.

یکی از دیالوگ هایی که روی صحنه رد و بدل شد این بود:

ممکنه من برای آدم های اطرافم به درد بخور نباشم! ولی برای خودم آدم به درد بخوری هستم!

+ فکر کنم اگر میم جان روی صندلی کناری نشسته بود میزد روی پامو میگفت: اینو نگا! مثه توئه!

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۵
نارِن° جی

.

و قسم به شب های پاییزی

۱ نظر ۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۴۱
نارِن° جی

.

شاید اگر همین الان، همین لحظه

 توی این مختصات جغرافیایی

 روی این تخت، توی قاب پنجره

 "ماه" قابل رویت بود همه چیز فرق میکرد...

۰ نظر ۰۷ مهر ۹۵ ، ۲۳:۳۹
نارِن° جی

.

ما همه گوش میشویم :)


تصویر سازی: کامبیز درام بخش

۰ نظر ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۶
نارِن° جی

.

شب و 

ساز و

 ماه و

 آرامش 

^_^

تصویر سازی: کامبیز درام بخش

۰ نظر ۰۶ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۵
نارِن° جی

.

کاش بودی و 

آهسته آهسته کنار گوشم زمزمه میکردی...


تصویر سازی: کامبیز درام بخش

۰ نظر ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۹:۳۰
نارِن° جی

.

او همانند موسیقی

بی کلام بود

حرفی نمیزد

اما تاثیرش را می گذاشت...

"مجید حاتمی"

تصویر سازی: کامبیز درام بخش


۰ نظر ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۷:۱۵
نارِن° جی

.

سنتور ها توی بهشت مشکل کوک ندارن! هروقت بخوایی از دستگاه شور بری سراغ ماهور، و بعد بری سراغ همایون نیازی به آچار نداری. اونجا هیچ لایی مشکل درست نمیکنه، اونجا در آن واحد روی هر سه پزیسیون هم لای کرن هست، هم بمل، هم بکار

پ.ن: ذهن نویسنده ی جفنگ گو خسته اس، سرما خوردس، کلافه اس، خوابالودس!

۱ نظر ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۴:۳۰
نارِن° جی