هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

.

دل خود چون به سر زلف تو دیدم، گفتم:

ای خوش آن دم که پریشان به پریشان برسد…!

طالب آملی

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۳
نارِن° جی

.

میم جان معتقد است بچه ی عجیبی دارد


در بعضی مواقع مانند یک مرد عمل میکند، بعضی مواقع از یک زن هم زنانه تر رفتار میکند. در بعضی چیزهای خیلی شجاع، در بعضی چیزها خیلی ترسو. در بعضی موارد خجالتی و کمرو، در بعضی موارد برعکس...!


میم جان حق دارد! بچه اش موجود عجیبی است!

۰ نظر ۲۸ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۷
نارِن° جی

.

فیلم فرستاده شده از طرف رفیق جان رو باز میکنم.

مستقیم از تلویزیون گرفته شده بود.

 داشت پت و مت رو نشون میداد!

 به یاد کارای خودمون بود که گرفته بود :))

۰ نظر ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۵
نارِن° جی

.

من و رفیق جان روی صندلی مدرن تازه ساخته شده مان مینشینیم. میم جان قرار است عکس بگیرد. من میخندم و میگویم عکس سه نفری! و بعد دست رفیق جان را برمیدارم و خودم دستم را روی رویه صندلی میگذارم! صدای خنده هایمان بلندتر میشود. میم جان عکسمان را میگیرد. رفیق جان که بلند میشود میخندم و میگویم حالا نوبت عکس دو نفری! صدای خنده هایمان بلندتر میشود. میم جان عکس را که میگیرد درحالی که از قضیه با خبر شده از رفیق جان میپرسد عکس دو نفری نمیخواهد؟! من غیرتی میشوم و میگویم بیخود! باز صدای خنده مان بلند تر میشود

+ تقصیر خودمان نیست، هر دو میتوانیم به اشیا شخصیت بدهیم و وای به روزی که شخصیت صندلی مان "حاجی" باشد :))

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۳۴
نارِن° جی

.

شب ها به محض رفتن توی تخت، خواب میرم

زندگی اینجوریُ خیلی بیشتر دوس دارم

حتی اگه سختیاش بیشتر باشه

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۳
نارِن° جی

.

استادم میگفت سه رنگِ خدا:

اکر، لاجوردی، فیروزه ای

۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۰۶
نارِن° جی

.

مادر بزرگ موبایل صفحه لمسی شو گرفته تو دستاشو خطاب به شخصِ توی عکس میگه: 

چقدر عروسک داری؟

مگه بیایی اینجا میتونی همه شونو بیاری؟

مکث میکنه و میگه:

تو که خیال نداری بیایی اینجا...


+ مخاطبش، نتیجه ی شیش ماهه ی ندیده اشِ

۰ نظر ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۶
نارِن° جی

.

کاش جادو شم برم توی آخرین رویای قبل از خوابِ آدما. بشینمُ فقط نگاه کنم.

۰ نظر ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۴۲
نارِن° جی

.

میم جان معتقده بعدها میشه مستند کارهای من و رفیق جان رو ساخت! مثلا ما از خاطراتمون تعریف کنیم که وقتی اولین مشتری غریبه سفارش کار داد درحالیکه حتی برای کار کردن از خونه ما به خونه رفیق جان و برعکس آواره بودیم، زنگ زدیم به ایشون که از فلان شرکت تماس گرفتیم، گویا شما سفارش داشتین! ما برای فلان روز یکی از تیم های طراحی مونو میفرستیم برای اندازه گیری و بعد از طراحی و تایید طرح توسط شما، شرکت براساس متریال مصرفی قیمت گذاری میکنه و بعد از تایید نهایی، طرح فرستاده میشه کارگاه برای ساخت!

+ راه سختی رو انتخاب کردیم، راهی که منشی، طراح، سازنده، رئیس، بازاریاب و کارگرش خودمونیم! امیدوارم این شروعشی باشه برای پایان راهی خوش :)

۱ نظر ۰۴ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۶
نارِن° جی