هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

.

با اون اوصاف آیا شما حقتون نیست با عمود بر از وسط نصف شین؟ یا با دریل و مته سوراخ شین؟خزینه هم بشین بعد بتونه تون کنیم؟ یا اینکه با میخ کوب بهتون میخ بکوبونیم؟ یا حتی با دستگاه سی ان سی نقش هایی رو از بدنتون خالی کنیم؟ یا حکاکی؟ هان؟

۰ نظر ۳۰ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۸
نارِن° جی

.

زندگی چه سختی ها که ندارد! نامبرده باید اول برج اجاره بدهد!

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۹:۵۰
نارِن° جی

.

تابستان ها که به خانه مادربزرگ میرفتیم بعضی شب ها آسمانِ حیاطش شهاب باران میشد و من آنقدر هول میشدم که فراموش میکردم آرزویم را...!
۱ نظر ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۲:۴۳
نارِن° جی

.

و خودت از بی تحرکی عکس هایت خسته نشدی؟

۰ نظر ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۱
نارِن° جی

.

درد کشیدن های بدی دارم. گوشه ای میفتم و به خودم میپیچم. کاری از دست کسی برنمیاید، فقط باید ساعت را نگاه کرد تا کی آن قرص ژلوفن لعنتی قرمز رنگ اثرش را میگذارد و کاری میکند که آرام به خواب بروم.
 بعضی وقت ها در حین این درد کشیدن ها با یک بچه هیچ فرقی ندارم! یک وقت ها به اطرافیانم اصرار میکنم به خدا بگویند بس کند! بگویند دیگر بیشتر از این‌ نمیتوانم تحمل کنم! و امروز بین درد کشیدن ها گریه میکردم که چرا مرد ها این درد های لعنتی را ندارند! که چقدر نامردند این مردها!
۱ نظر ۲۶ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۰
نارِن° جی

.

او به دست هایت ساز زدن یاد خواهد داد،

 به فکرت شعر ساختن و به زانوانت لرزیدن...


" آتش بدون دود _ نادر ابراهیمی "


۰ نظر ۲۵ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۵
نارِن° جی

.

از سری بی قیدی های دوران مدرسه همین بس که میشد به راحتی سیوشرتت را برعکس تنت کنی!

۰ نظر ۲۴ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۹
نارِن° جی

.

ای به فدای چشم‌ تو

این چه نگاه کردن است؟!

آن هم با آن تیشرت آستین کوتاه یشمی رنگ؟

۰ نظر ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۴
نارِن° جی

.

دل داده ام بر باد

بر هر چه بادا باد


" جناب قیصر امین پور "

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۸
نارِن° جی

.

جا داره باز تکرار کنم:

 و به طرز شگفت انگیزی راه پیش روی آدم ظاهر میشود...

+ و قسم به ایجاد کننده راه...

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۶
نارِن° جی

.

عکس "صندلی ماساژور" رو تو گوگل سرچ کردم شاید درد جسمیم از لحاظ روحی آروم شه! همچین‌ آدمای خسته ای هستیم ما!

۰ نظر ۲۱ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۴
نارِن° جی

.

یعنی تک تک اعضا و جوارح مون فدای پشنگ خان مون که اینقدر خوش صدا تشریف دارن ^_^

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۷
نارِن° جی

.

ملت لوسیون معطر بدن میزنن به بدنشون تا پوستشون فلان شه و بهمان شه! ما لوسیون معطر میزنیم چون هیچ داروی نیش پشه ای رومون کارساز نیست، چه بیفُرش چه اَفترش! در حالیکه شواهد نشون داده پشه ها هیچ علاقه ای به عطر لوسیون های معطر ندارن!

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۴:۴۶
نارِن° جی

.

ملت اسپری آب معدنی میزنن به صورتشون تا پوستشون فلان شه و بهمان شه! ما اسپری آب معدنی میزاریم کنار تختمون وقتایی که خیلی خسته ایم و خیلی داغونیم و نیروی جاذبه توی بدنون به حدی زیاد شده که نمیزاره از روی تخت پاشیم دو تا پیس کنه تو صورتمون شاید خوابمون بپره!

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۶ ، ۱۴:۳۹
نارِن° جی

.

ما به فدای دو چشمی که یکیش میاد روی همو صدایی که همزمان میگه الان آماده اش میکنم

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۳:۴۰
نارِن° جی

.

توی دلم گفتم بچه من نه خاله داره و نه دایی

بزار لااقل عمه داشته باشه و عمو

برای همین سرمو گرفتم بالا و گفتم نع.

۰ نظر ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۶:۳۲
نارِن° جی

.

جا داره باز تکرار کنم:


عشق آمده است از آسمان؟

تا خود بسوزد بی گمان؟

عشق است بلای ناگهان؟

۱ نظر ۰۸ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۶
نارِن° جی

.

و خداوند همه ی انسان ها را از شر پشه ها محفوظ بدارد!


 همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت

 آنکه در خواب نرفت چشم‌ من و خارش نیش پشه بود!


+ بعدا نوشت: درحالیکه ساعت دو بامداد را نشان میدهد، نامبرده بغض کرده و به این‌ فکر‌ میکند دیگر سر کار‌ نرود! آنجا یا جای من است یا جای موذی ترین موجودات روی زمین...!

+ قبلا نوشت: موجود بسیار بسیار پشه خوری هستم! آنقدر که دلم میخواهد بعضی شب ها که از خواب بیدار میشوم، مثل بچگی ها گریه کنم، میم جان بیدار شود، جای قرمزِ باد کرده ی نیش پشه ها را آرام آرام ناز کند تا کم کم سنگینی پلک هایم مرا با خود ببرند

+ اکنون نوشت: لعنت به جای قرمز باد کرده ی نیش پشه ها

۰ نظر ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۱:۱۸
نارِن° جی

.

جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست

تنگ مپسند دلی را که در او جا داری


" استاد شهریار "

۱ نظر ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۴
نارِن° جی

.

بله، حق با شماست. بعضی نوشته ها کاملا نامفهموم اند! مثلا اتفاق a و b و c برای من میافتد. ماجرای a را به b وصل میکنم و جفتشان را به c و در نهایت چکیده ای از همه شان را مینویسم! چکیده ای که گاهی فقط خودم و خودم میفهممشان و گاهی یک یا چند نفر دیگر. در یک کلام شرمنده برای ستاره های زرد اینچنینی در پنل وبلاگتان :)

۲ نظر ۰۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۴
نارِن° جی

.

آقای‌ نون کارگاهش رو کارخونه اسم گذاشته و ما هم ... مون رو دفتر فنی! و اونقدر روش غیرت داریم که حاضر نیستیم بجای ... اسمشُ بنویسیم :))


+ و دفتر فنی (!) سه شنبه افتتاح میشود و ما نمیدانیم باید خوشحال باشیم، غمگین باشیم و یا استرس داشته باشیم. فقط میدانیم‌ کمی خواب هم چیز خوبی است

۲ نظر ۰۱ آبان ۹۶ ، ۰۶:۱۱
نارِن° جی