سَرَم
سَرَم
آخ سَرَم،
شانه های تو را کم دارد...
بهش میگم همکار روی مخِ هم اتاقم داره میره. دعا کن! فقط دعا کن یکی بیاد جاش که حاجی وار باشه! منش حاجی رو داشته باشه! روش حاجی رو داشته باشه! نمک حاجی رو داشته باشه!
+ تو ای حاجی وانتی! چه کردی با ما آخه؟! :))
امروز، ۱۵ آذر ۹۷، دقیقا سه ماه از اولین روز شروع کارم توی این پروژه، سه ماه و نیم از برگشت مون به این شهر و چهار ماه و نیم از واگذاری گالری مان گذشته.
+ خواه ناخواه همه چیز میگذرد، تا در آخر یک روز تمام شویم.
+ پس خوب بگذران، خوب تمامش کن...
نامبرده باید به درگاه خدا شاکر باشد که نگفت صورت وضعیت و صورت جلسه داریم اما "صورت پرداخت" دیگر چه کوفتیست؟! نامبرده چطور میتوانست با این ننگ همچنان صورت جلسه رسیدگی کند درحالیکه "در صورتِ پرداخت" را "در صورت پرداخت" خوانده است؟!
۸۰ درصد کیف چایی به اینه که هوا سرد باشه و دستا یخ، اونوقت انگشت ها رو بپیچونی دور استکان و شروع کنی به نوشیدن
چه کسی فکر میکرد روزی برسه که من از نبودن هم اتاقم دلم بگیره؟! همون موجودِ عصاب خرد کنِ شوخی مسخره کنِ دراز گوشِ نخود مغزِ تیک عصبی دارِ لوس؟!
+ گرچه همچنان تمام صفات نسبت داده شده بهش رو داره، اما خب اینجا خیلی سکوته!