هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۰ مطلب با موضوع «شعر کده» ثبت شده است

.

سرزمین من

دردمند بی‌دوایی

بی‌سرود و بی‌صدایی

 

سرزمین من

کی رگ تو را گشوده؟

کی به تو جفا نموده؟

خنده‌های تو ربوده؟

 

سرزمین من

مثل قلبِ داغداری

مثل دشت پرغباری

۰ نظر ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۲۵
نارِن° جی

.

دختران شهر به روستا فکر می کنند
دختران روستا در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند
کدام پل در کجای جهان شکسته است
که هیچ کس به خانه اش نمی رسد؟ 

 

گروس عبدالملکیان

۲ نظر ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۸
نارِن° جی

.

هزار کاکُلی شاد در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش در گلوی من.

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۵۸
نارِن° جی

.

به قربونِ جناب سایه که میگه:
شب غم تو نیز بگذرد، ولی
درین میان دلی ز دست می رود

۰ نظر ۱۳ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۵۰
نارِن° جی

.

که همچو سرو به دستم نگار بازآید

۰ نظر ۳۰ آذر ۰۰ ، ۲۳:۵۷
نارِن° جی

.

خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران

 

"جناب عارف قزوینی"

۰ نظر ۳۰ تیر ۰۰ ، ۲۰:۰۴
نارِن° جی

.

آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی...
آب،
نان،
آواز،
آنچنان بر ما به نان و آب، تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود...

 

"جناب شفیعی کدکنی"

۰ نظر ۲۸ تیر ۰۰ ، ۲۱:۲۸
نارِن° جی

.

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
و از این صحبتا...

+ جناب سایه

۰ نظر ۲۷ آذر ۹۹ ، ۲۰:۳۸
نارِن° جی

.

میدانم، شام­های زیادی در پیش است.
میدانم، داغ­ های زیادی خاموش است.
میدانم، رودها و صداها خشکیده است.
میدانم، برف­ های گرانی باریده است.
اما...
صبح­ های عجیب و رودهای غریب و آفتاب­ نجیبی در راه است. میدانم، میدانم.

میدانم، قفل ­های گرانی می ­سازند.
میدانم، رنج­ های من و تو هم ­سازند.
میدانم، خارهای زیادی در راه­ است.
میدانم، راه های زیادی بن بست است.
اما…
دست ­های نجیب و راه ­های عجیب و کلیدهای غریبی در راه است. می­دانم، میدانم.

هر شب، تانک­ های سیاهی می ­آیند.
هرشب، خواب­ های عجیبی می ­بینند.
هر شب، بال­ های غریبی می ­کوبند.
اما...
در آتش فردا خواب های عجیب و تانک های مقوا میسوزند. میدانم، میدانم.

+ و انسان به امید است که زنده است.

۰ نظر ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۱۹
نارِن° جی

.

حرفی بزن که عشق به هر واژه گل کند...

۰ نظر ۲۸ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۰
نارِن° جی

.

ای دل جهان به کام تو شد شد نشد نشد
دولت اگر غلام تو شد شد نشد نشد
این دختر زمانه که هر دم به دامنی ست
یکدم اگر به کام تو شد شد نشد نشد
این سکه ی بزرگی و اقبال و سروری
یک روز هم به نام تو شد شد نشد نشد
چون کار روزگار به تقدیر یا قضاست
تقدیر بر مرام تو شد شد نشد نشد
روز ازل چو قسمت هر چیز کرده اند
عیشی اگر سهام تو شد شد نشد نشد
چون باید عاقبت بنهی خانه را به غیر
آباده کاخ و بام تو شد شد نشد نشد
زان می که تر کنند دماغی به روز غم
یک قطره گر به جام تو شد شد نشد نشد
دامی به شاهراه مرادی بگستران
این صید اگر به دام تو شد شد نشد نشد
یک دم غنیمت است بنوشان و می بنوش
صبح امید شام تو شد شد نشد نشد
در درگه ملک چو غلامان بزی حکیم
بر حضرتش مقام تو شد شد نشد نشد

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۰۶
نارِن° جی

.

بهترین رفیق این روزام شده جناب حافظ،

آخه کی اینقد خوشگل به آدم دلداری میده؟ :)

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۰۱
نارِن° جی

.

هرگز ز دل امیدِ گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست
ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دلِ امیدوار توست

 

" امیر هوشنگ ابتهاج "

۱ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۲۳
نارِن° جی

.

و قسم به اون لحظه که شاعر گفته:
رفت آن سوار کولی، با خود تورا نبرده
و صد قسم به اون لحظه که شاعر گفته:
رفت آن سوار و با خود یک تار مو نبرده

۰ نظر ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۱۴:۴۶
نارِن° جی

.

و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را در یافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست
دستت را به من بده
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
دستت را به من بده

"جناب شاملو"

 

+ و قسم به دست ها

۰ نظر ۲۷ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۷
نارِن° جی

.

در گستره ی ناپاک این جهان، تو کجایی؟

" جناب شاملو"

۰ نظر ۱۷ دی ۹۸ ، ۰۸:۴۲
نارِن° جی

.

تو را سَری ست که با ما فرو نمی آید

مرا دلی که صَبوری از او نمی آید

 

 

۰ نظر ۰۴ دی ۹۸ ، ۱۷:۵۴
نارِن° جی

.

نفسَت اَژدرهاست

اَژدرهاست

اَژدرهاست،

او کی مرده است؟

 

"جناب مولانا"

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۸:۳۰
نارِن° جی

.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد

 

"سیف فرغانی"

 

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۰:۰۴
نارِن° جی

.

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست

"جناب مولانا"

 

+ آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست...

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۸ ، ۲۳:۴۹
نارِن° جی

.

امیدِ دلم،

در برم بنشین،

تا مگر ز دلم غم برون برود...

 

"شعر: محمد قهرمان"

۰ نظر ۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۸:۲۶
نارِن° جی

.

مائیم و نیمِ جانی،

آن هم به لب رسیده...

 

"منسوب به اهلی شیرازی"

۰ نظر ۰۲ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۳
نارِن° جی

.

و شاعر عجب ناب فرمود:

 

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی

آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده سر در کمند را
بگذار سر به سینه من تا بگویمت اندوه چیست
عشق کدام است، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست...

۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۸ ، ۰۸:۴۲
نارِن° جی

.

تو را میخواهم
برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی

 

تو را میخواهم 
برای خانه ای که تنهاییم
تو را میخواهم برای چای عصرانه
تلفن هایی که میزنند
و جواب نمیدهیم

 

تو را میخواهم برای تنهایی
تو را میخواهم وقتی باران است
برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی
نیمکت های سراسر پارک های شهر
برای پنجره ی بسته
وقتی سرما بیداد می کند

 

تو را میخواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همه ی عمر

 

"نادر براهیمی"

۰ نظر ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۵۷
نارِن° جی

.

آخه یه تصنیف تا چه اندازه میتونه لعنتی باشه؟ 

لعنتی از نوع عزیز دلش البته ^_^



۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۴۶
نارِن° جی

.

شاعر عجب ناب فرمود:

خوشا دردی که درمانش تو باشی

خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی

خوشا جانی که جانانش تو باشی


۰ نظر ۲۳ تیر ۹۸ ، ۰۸:۴۶
نارِن° جی

.

هوا تاریکِ تاریکِ

دلم روشن مثه فرداست

اگر چه شب شده اینجا

دل من روشن از رویاست



دریافت
+ دریا دادور
۱ نظر ۲۵ دی ۹۷ ، ۰۷:۱۷
نارِن° جی

.

برایم شعر خواهی خواند...

برایت شعر خواهم خواند...

"فریدون مشیری"

۰ نظر ۰۸ دی ۹۷ ، ۲۲:۵۴
نارِن° جی

.

دست هایم برای تو

بکار،

سبز خواهد شد.


بالهایم برای تو

بگیر،

پرواز خواهد کرد.

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۰۹
نارِن° جی

.

روزگار
 همیشه بر یک قرار نمی ماند.
روز و شب دارد،
روشنی دارد،
تاریکی دارد،
کم دارد،
بیش دارد.
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام می شود
بهار می آید...

"محمود دولت آبادی"
۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۵۲
نارِن° جی

.

شب ها،

ای آخرین رویا...

۰ نظر ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۴
نارِن° جی

.

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد...!

"جناب حافظ"

۰ نظر ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۴۵
نارِن° جی

.

به چه می اندیشی؟

نگرانی بیجاست

عشق اینجا و خدا هم اینجاست


"سهراب سپهری"

۰ نظر ۰۸ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۸
نارِن° جی

.

او به دست هایت ساز زدن یاد خواهد داد،

 به فکرت شعر ساختن و به زانوانت لرزیدن...


" آتش بدون دود _ نادر ابراهیمی "


۰ نظر ۲۵ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۵
نارِن° جی

.

دل داده ام بر باد

بر هر چه بادا باد


" جناب قیصر امین پور "

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۶ ، ۱۳:۵۸
نارِن° جی

.

جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست

تنگ مپسند دلی را که در او جا داری


" استاد شهریار "

۱ نظر ۰۴ آبان ۹۶ ، ۰۰:۱۴
نارِن° جی

.

خشک سیم و خشک چوب و خشک پوست

از کجا میاید این آوای دوست؟


" استاد نی داوود"

۰ نظر ۲۷ مهر ۹۶ ، ۰۰:۰۱
نارِن° جی

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت

آنکه در خواب نرفت چشم من و فکر تو بود... 

و از این صحبتای جناب سعدی طور!

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۶ ، ۲۳:۳۶
نارِن° جی

.

دل خود چون به سر زلف تو دیدم، گفتم:

ای خوش آن دم که پریشان به پریشان برسد…!

طالب آملی

۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۳
نارِن° جی

.

بار، سنگین است و در گرداب این آشوب ها

کوه را بر دوش خود از کوه بالا می برم

" نادر ابراهیمی "

۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۰۶
نارِن° جی

.

ای به فدای چشم تو

این چه نگاه کردن است؟


" جناب شهریار "

۰ نظر ۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۴۰
نارِن° جی

.

گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبر

درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما


" صائب تبریزی "

۰ نظر ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۱۷
نارِن° جی

.

کدوم کوه و کمر بوی تو داره یار؟

۰ نظر ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۲۹
نارِن° جی

.

 خانه ی دل ما را از کرم، عمارت کن

پیش از آن که این خانه رو نهد به ویرانی...


" شیخ بهایی "

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۵۶
نارِن° جی

.

هر کجا روی وصله ی منی...

۲ نظر ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۲۵
نارِن° جی

.

تو جانِ منی، 

 وداعِ جان آسان نیست ...


" ابو سعید ابوالخیر "

۰ نظر ۱۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۲
نارِن° جی

.

ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

" جناب حافظ "

تصویر سازی: کامبیز درام بخش

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۶
نارِن° جی

.



۰ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۵۲
نارِن° جی

.

ترکیب نگاه و هنر اخم و صدایت

آدم کش و خون ریز و دل انگیز و نجیب است


" جواد مزنگی"

۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۴۳
نارِن° جی

.

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام

دل تو را می طلبد دیده تو را میجوید

"صائب تبریزی"

۰ نظر ۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۴۷
نارِن° جی