هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

 این هفت ساله شدنشان باید برایشان خیلی لعنتی باشد، باید یک دفعه بزرگ شوند چون آنجا دیگر خبری از دخترهایی که بروند برایشان لاک بزنند نیست، در آنجا اسباب بازی هایشان را کف اتاق پخش نمیکنند،  به اندازه ی قبل شهربازی نمیبرنشان، اصلا ادم ها دیگر به اندازه ی قبل دوستشان ندارند چون دیگر به انداره ی قبل کوچولو و تو دل برو نیستند! در عوض آنجا دخترهایی میروند که مینشینند و با بچها از درس و مدرسه صحبت میکنند، در آنجا بجای اساب بازی کتاب و دفتر کف اتاق هایشان پهن است، بیشتر جلوی تلویزیون مینشینند تا اینکه بدوند و توی سر و کله هم بزنند، آنجا باید یک دفعه بزرگ شوند، هیچ چیز تدریجی در کار نیست، چون آنجا اسمش مرکز بزرگ ترهاست!

+ پرورشگاه شک آور بود، بچه ها نصف شده بودند، آنهایی که رسیده بودند به هفت سال را فرستاده بودند یک مرکز دیگر، خیلی از خواهر برادر ها از هم جدا شده بودند...


۹۵/۰۵/۱۳
نارِن° جی

نظرات  (۱)

دوست دارم یه پرورشگاهو از نزدیک ببینم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">