هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۲ ق.ظ

دو عدد دانشجوی لعنتی (البته از نوع عزیز دل!) چند ماه تمام پی یک مجوز توی نیروی انتظامی، اداره ثبت، تشخیص هویت و چندین و چند جای کوفتی دیگر دویدند و دویدند به این امید که کارهایی که میکنند تحت عنوان قانون باشد! که بتوانند چند زندانی ازاد کنند تا بچه هایشان از پرورشگاه برگردند خانه شان! که موسسه شان میتواند یک محک شود برای خودش!

آن دو عدد دانشجوی لعنتی تمام فکرهایشان نقش بر آب شد!

 حالا دیگر آن دو عدد دانشجوی لعنتی حتی در فکر تمدید مجوزشان نستند، همان مجوزی که برای داشتن هر یک از آن چهار رقم  اش کلی خون دل خورده بودند...

۹۵/۰۶/۰۴
نارِن° جی

نظرات  (۲)

دو عدد دانشجوی نازنین.
تصحیح شود پلیز.
حکایت غریبی است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">