هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۰۸ ب.ظ


اگرقرار بود برای این عکس یه متن بنویسین، اون چی بود؟!

۹۵/۱۱/۰۹
نارِن° جی

نظرات  (۶)

چشمانش را بست
سرخوردگی‌ها
نرسیدن‌ها
و آزارها را به باد سپرد..
تنها چیزی که برایش ماند
تکه‌ای رویا بود
چشمانش را گشود
و در آغوش کشید
این حجم نیلی‌رنگ را..
دستانت پناه گاهیست برای تا ابد ماندن..
خیالی که فقط خیال است...
“When I hug you, I feel like I am hugging the universe of joy, and I emerge with the ecstasy of life.” 

 Debasish Mridha
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۲۶ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من متن نمی نوشتم، شعر می نوشتم 
جغرافیای کوچک من بازوان توست 
بگذار تنگ تر شود این سرزمین به من 
اهه این مامانمه
همیشه هست ولی من انگار نمی بینمش تا بهش احتیاج پیدا کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">