آدم یکیو میخواد همونطور که اون آقای خواننده به لیلی میگه "من راهنمای تو خواهم بود" به آدم بگه:
برای هر قدم
توی هر گذرگاهی
توی هر شهر
هر رویایی
من راهنمای تو خواهم بود
برای هر کوچه
به سمت هر منظره ای
هر کجا که تا حالا نبودی
من راهنمای تو خواهم بود
آدم یکیو میخواد همونطور که اون آقای خواننده به لیلی میگه "من راهنمای تو خواهم بود" به آدم بگه:
برای هر قدم
توی هر گذرگاهی
توی هر شهر
هر رویایی
من راهنمای تو خواهم بود
برای هر کوچه
به سمت هر منظره ای
هر کجا که تا حالا نبودی
من راهنمای تو خواهم بود
نوشته های کتاب را توی نور کمِ چراغِ کنار تخت دنبال میکردم. میخواستم وقتی بخوابم که تمامش کرده باشم. خوشحال بودم هم کوپه ای های خوش خوابی دارم، اگر خوش خواب نبودند نمیتوانستم اینطور راحت اشکهایم را سر بدهم روی صورتم
+ دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت نوشته ی شهرام رحیمیان