هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۲۲ ق.ظ

از سری دلتنگی های حاصل از جدایی از شهر ستاره ها پس از چند سال زندگی در آن (مهر کوفتی نود و یک، تا مرداد کوفتی نود و هفت) علاوه بر رفیق جانش، آسمانش، هوای خنک شب هایش، زیتون‌ های لعنتیِ سیاهش، امیرعلیِ ۴ساله ی پرورشگاهش، میشود به پلاتوها و تئاترهایش هم اشاره کرد. کانون هنر عزیزش، و پلاتوی صنعتیِ عزیزترش و آن حسِ نابِ حداقل ماهی یک تئاترِ دلچسب، اکتاپلاهای جذاب، آنچه هزار و یک شب بودها، حرکت در خانه ی تازه مرمت شده ی زیبا و پرفورمنس ها.

+ مینوشتند: تئاتر یک ضرورت است، چیزی شبیه نان...

و من انگار چند وقتی است درست و حسابی نان نخورده ام.

۹۸/۱۱/۲۳
نارِن° جی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">