.
جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۱۹ ب.ظ
آخ به قربون جناب سایه که در مورد استاد شجریان و استاد لطفی میفرمایند:
من باید دایه میشدم، این للگی اصلا حکایتی بود تا جلوی این شکافها رو بگیرم؛ چقدر این دو نفر رو من ناز کردم، نازهاشونو تحمل کردم، ولی خیلی دوران خوبی بود، نوار چسب اسکاچ بودم دیگه، همه چیزو بهم میچسبوند! اینا کنسرت میدادن، من میزاییدم اصلا! همش دلهره داشتم، همش راه میرفتم تا کنسرت تموم شه، همش نگران بودم که این صداش نگیره، اون سازش از کوک نیفته، میکروفن خراب نشه...
" از کتاب پیرپرنیان اندیش"
۹۸/۱۲/۰۹