.
گفتم شما از اینجا مستقیم میرین استرالیا؟ گفت نه من از اینحا میرم دوحه، اونجا یه پرواز عوض میکنم میرم کوالالمپور، اونجا میرم بالی بعد استرالیا. بعد رفت و ما رفتیم صبحونه خوردیم و یه کمی تو خیابون تاب خوردیم و اینا. بعد از دو ساعت و نیم برگشتم. در آسانسورُ زدم و پرفسور داخلش با ساک و کیف و چمدون. گفتم پروفسور چی شد؟ گفت من از پرواز جا موندم. حالا اون میگه جا موندم و ری اکشن من: از پرواز جا موندی؟ یعنی پرواز اینجا به دوحه؟ دوحه به کوالالامپور؟ کوالالامپور به بالی؟ بالی به ملبورن؟ همه چی تموم شد؟ همه چی از دست رفت؟ همه چی باد هوا؟ یهو نگاه کرد و همینجوری گفت
It's a part of Life
من میگم هزاران بار تو زندگیم یه چیزایی از دست رفته، یه چیزایی پس و پیش شده، یه چیزایی سر جاش نبوده، یه چیزایی یهو آوار شده، پیش اومده؛ میرم تو اسانسور و درو میبندمو وایمیستم جلو آینه و میگم بابا، بچه،
It's a part of Life
هیچی نمیشه...
" احسان عبدی پور_کتاب باز "