.
بعد از دوسال سینما رفتن، کل مشکلاتی که میتونستم توی سینما داشته باشم در قالب یک پکیجِ دو نفره به نمایش گذاشته شد: شروع فیلم با تو زر نزن نه خودت زر نزن هاشون همراه بود، ادامه پیدا کرد با صدای باز کردن دوغ گازدار و خش خشِ جلد چیپس ها و پفک ها و خِرِچ خِرِچ خوردنشون! در مرحله بعد تو زر نزن ها تبدیل شد به بغل کردن ها و خندیدن ها و بلند بلند حرف زدن ها و باز هم صدای خش خش و خرچ خرچ چیپس ها و پفک ها. و بعد در این لحظه ی طاقت فرسا، طاقت نامبرده تموم شد و به لطفِ صندلی های خالی، دورترین صندلی از این پکیجِ زیبارو انتخاب کرد و نشست. و درنهایت اگرچه همچنان میگم قسم به سینما و اگرچه همیشه فیلم دیدن توی سینما رو ترجیح میدم به فیلم دیدن توی خونه آما همه ی اینها باعث شد یادم بیاد آدمیزاد بعضی قشنگی های گذشته رو قشنگ تر از اون چیزی که واقعا بوده یادش میاد.
باید قبل از تیتراژ آغازین، جفتشون رو دو تا پس گردنی آب دار مهمون میکردی تا لالمونی بگیرن. :/ مزاحم های نادان