هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

شنبه, ۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۰ ب.ظ

هواپیما غرق بود توی آبیآ که شروع کرد به کم کردن ارتفاع و باعث شد یه خط متتد خودشو نشون بده. زیرِ اون خط، یه آسمونِ غبارآلودِ تیره بود. هواپیما بیشتر ارتفاع کم کرد. ما واردِ اون سیاهی شدیم. اشک توی چشمام جمع شد. چطور بعد از اون همه غرق بودن توی آبیا برگردم توی سیاهیا؟ چطور بعد دیدن اون همه آرامش برگردم به این همه آشفتگی؟! برگردم به فکر کردن در مورد قاتل کلاه قرمزیم که فرار کرده و رفته. به تصمیمی که انگار نمیتونه گرفته شه. به کاری که هر طرفش رو میگیرم از یه طرف دیگه در میره. به زندگی ای که نمیتونم جمعش کنم و انگار فقط به شکل کاملا بیهوده ای خودمو میزنم به در و دیوار.

 

۰۲/۰۴/۰۳
نارِن° جی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">