.
بیست و شیش دی نود و پنج نوشتم: "اگر نوع نیروی وارد شده به مصالح ساختمانی مدام تغییر کنه، مثلا اول کشیده شه، بعد فشرده و بعد این اتفاق بارها تکرار شه، اونجاست که مقاومت مصالح کمتر و کمتر میشه تا نهایتا به گسیختگی برسه، اسمی که واسه این اتفاق گذاشتن "خستگیه" ..."
یازده مرداد نود و هشت نوشتم: "دقیقا یازده مرداد نود و هفت روی جدول های جلوی شاه نعمت الله ولی نشستیم و من غم زده به روبرو خیره شدم. دقیقا یک سال بعدتر، یعنی یازده مرداد نود و هشت روی جدول های مشرف به زمین تنیس باشگاه انقلاب نشستیم و من به روبرو خیره شدم. فکر میکردم باز هم برگردم به مرداد کوفتی نود و هفت، همونطور که یازده تیر نود و هشت... اما عجیب بود! برنگشتم"
سی اردیبهشت چهارصد و چهار مینویسم: ارتباطِ قوی ای بود بین خستگی و هیچوقت برنگشتن. اونقدر نوع نیروی وارد شده بهم تغییر کرد که مقاومتم کم و کم تر شد که در نهایت رسیدم به گسیختگی، به خستگی، به هیچ وقت برنگشتن به خواستنِ مردادِ کوفتی نود و هفت.
سی اردیبهشت چهارصد و چهار مینویسم: میترسم از خستگیِ این تعللِ کوفتی، از رسیدن به گسیختگی، از هیچوقت برنگشتن به خواستنِ بیست و هشتِ اردیبهشتِ چهارصد و چهار.