هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

پنجشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ

این سفرِ اجباریِ ناگهانی، فقط دوتا لحظه دلپذیر داشت

+ یکی اونجا که صبح بعد از آتش بس، وقتی از نمایندگی ایرانخودرو برمیگشتیم به سمت مقصد، توی جاده دو طرف سبزِ جذاب، آهنگ ایران ایران ستار پلی کرده بودم و همه آروم فقط گوش میکردیم

+ بعدیش اونجا که دو تا صبحِ بعد از آتش بس، وقتی لب دریا قدم میزدمُ اتفاقی پام رفت تو آب، بجای اینکه حرص بخورم از خیس شدن کفش و شلوار،‌ با خیال راحت خط لب دریا که آب میادُ گرفتم و قدم زدم و حتی لیوانِ چاییمُ برداشتم و وایسادم لبِ آب و جرعه جرعه چایی خوردم و گذاشتم آب دریا بعد از سالیانِ سال بخوره به پاهام...

۰۴/۰۴/۰۶
نارِن° جی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">