.
پنجشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ
این سفرِ اجباریِ ناگهانی، فقط دوتا لحظه دلپذیر داشت
+ یکی اونجا که صبح بعد از آتش بس، وقتی از نمایندگی ایرانخودرو برمیگشتیم به سمت مقصد، توی جاده دو طرف سبزِ جذاب، آهنگ ایران ایران ستار پلی کرده بودم و همه آروم فقط گوش میکردیم
+ بعدیش اونجا که دو تا صبحِ بعد از آتش بس، وقتی لب دریا قدم میزدمُ اتفاقی پام رفت تو آب، بجای اینکه حرص بخورم از خیس شدن کفش و شلوار، با خیال راحت خط لب دریا که آب میادُ گرفتم و قدم زدم و حتی لیوانِ چاییمُ برداشتم و وایسادم لبِ آب و جرعه جرعه چایی خوردم و گذاشتم آب دریا بعد از سالیانِ سال بخوره به پاهام...
۰۴/۰۴/۰۶