.
شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۳۹ ب.ظ
من پر از آرزو شدم وقتی چشم های معصومش پر از اشک شد و اروم گفت بغل. آرزوی من بغل کردنش برای همه عمر بود.
من پر از اشک شدم، وقتی بقیه بچه هارو صدا کردم تا بسپرمش به دست های کوچولوی بچه های بزرگ تر از خودش.
من لرزیدم وقتی صورت کوچولوشو بوسیدمو از بغلم جداش کردم و چشمهای قرمزم به چشمهای قرمزش گره خورد.
من سراپا آرزو ام، برای کوچیکترین دختر جدیدا اضافه شده به پرورشگاه
۹۴/۰۸/۱۶