هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ب.ظ

اُوه و گربه به اتاقک چوبی میرسن. اُوه داخل میره و دوتا گیره آهنی و باطری یدک ماشینشو بر میداره، بعد ایرانیت فلزی رو روی زمین بین اتاقک و خونه اش میزاره و با برف میپوشونه. یه تله سگ بی نظیر زیر برف. اگه دفعه بعد سگ بخواد رو سنگ فرش خونه خراب کاری کنه برق از طریق ایرانیت اون جونور رو میگیره. اُوه خیلی راضی به گربه توضیح میده مطمئنا شُک بَدی بهش وارد میشه، مثه اینکه بهش صاعقه بزنه. گربه مدتی طولانی نگاهش میکنه انگار که میخواد بگه جدی که نمیگی؟ میگی؟ اُوه دست هاشو تو جیبش میزاره و آه میکشه. نه، نه. نه معلومه که نه. بعد باطری و گیره ها و ایرانیتو جمع میکنه و همه رو توی گاراژ میزاره. معلونه که خنگول و اون سگ مستحق یه شوک الکتریکی حسابی ان. ولی یادش میاد که خیلی وقت پیش یکی بهش یادآوری کرده بود کسی که بده با کسی که میتونه بد باشه فرق داره...

"مردی به نام اُوه - نوشته فردریک بکمن"

 

+ خوبیِ همجواری با اتاقِ سرسام اینه که نامبرده میتونه سرکار، بدون عذاب وجدان کتاب صوتی و پادکست  گوش بده! حالا دیگه میزان حواس پرتی ایجاد شده توسط آقایی که صداش توی هندزفری پخش میشه مساویه با سر و صدای اتاق سرسام!

 

۹۸/۰۵/۲۰
نارِن° جی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">