هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

.

و من هم میگم:

فرمان بده چاله برام تبدیل به راه شه

راهی که توش سعادت باشه...

۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۰۱
نارِن° جی

.

گفتم: خدا لعنتشون کنه، شیره ی جونمو میکشن!

گفتند: بجاش تو هم شیره ی پرینترشون رو میکشی!

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۱۶
نارِن° جی

.

آدم ها عادت میکنند، اما تا عادت کنند جانشان به لبشان میرسد
و من جانم به لبم رسیده..‌.
۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۲۲
نارِن° جی

.

دل تنگی چیز کوفتی ایست، یک چیز مثل یک هیولای وحشتناک، هیولای لعنتی ای که من اسیرش شدم.

 دلم تنگ شده برای آن شهر، آن شب های خنک و پرستاره، برای خانه مان و حتی برای نگهبان سیگاری اش. دلم تنگ شده برای رفیق جان، برای رفیق جان ها، برای تئاتر رفتن ها، برای خارج از شهر رفتن ها. دلم تنگ شده برای گالری مان، همان چهار دیواری ای که با عشق پرش کردیم. دلم تنگ شده برای همه چیز آنجا و این دلتنگی چیز کوفتی ایست، چیز خیلی خیلی کوفتی...

۰ نظر ۱۷ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۵
نارِن° جی

.

و من به محض رسیدن به خانه سرچ کردم:

چگونه در محل کار خسته نشویم!

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۱۵
نارِن° جی

.

و من هم میگم:

 بیشتر از همیشه بتاب به من...

۰ نظر ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۶
نارِن° جی