هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

.

گفتم کنسرت آنلاین که به درد نمیخوره اما بعدش یادم افتاد کنسرت همایون شجریان رو حتی با اینترنتِ پر از قطع و وصلیِ توی پیچ و خم جاده های لواسون دیده بودم و با وجود همه جنبه های مضخرف بودنِ کنسرت آنلاین و همه ی قطع و وصل شدن ها از تماشاش لذت برده بودم. یادم افتاد من همونی ام که شرایط کمی محیط براش مهم نیست، بجاش شرایط کیفیه که مهمه. یادم افتادُ قطره های شور یکی یکی از گوشه چشمم سُر خورد پایین. یادم افتادُ دلم از مستمر نبودنِ محیط هایی که کیفتش برام مهمه سوخت. دلم سوخت.

۰ نظر ۲۹ بهمن ۰۰ ، ۲۳:۳۸
نارِن° جی

.

هزار کاکُلی شاد در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش در گلوی من.

۰ نظر ۲۳ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۵۸
نارِن° جی

.

that's how it's supposed to be: easy and simple.
but now it's not easy.
and ‏on some level it has to just be easy...

۰ نظر ۲۲ بهمن ۰۰ ، ۱۴:۳۱
نارِن° جی

.

هفدهم یکی از ماه هایی که بیست و هفت سالم بود (درحالیکه بیستش رو باید آروم گفت) روزی بود که دید منُ نسبت به بستن در ماشین تا ابد تغییر داد!

+ امیدوارم هیشکی لایِ در مونده نشه! درمونده نشه! :|

۰ نظر ۱۹ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۴۳
نارِن° جی

.

و قسم به هفتاد و پنج دقیقه پیاده رویِ امروز. هرچند شروعش از عصبانیت سرچشمه گرفت ولی ادامه پیدا کرد با دیدنِ خونه های قدیمیِ باصفا و ختم شد به فانِ گشتن توی کوچه پس کوچه های قشنگ اونم بدون نگاه کردن به هیچ مسیر یاب و تابلو، تا حتی معلوم نباشه تهِ این کوچه بسته است یا راه داره به یه کوچه ی دیگه :))

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۴۲
نارِن° جی

.

گفت من روزِ بعد از تعطیلی که میام سرکار بد عادتم!
گفتم من هر روز که میام سرکار بد عادتم!
+ و متاسفانه که من هر روز بد عادتم!

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۳۰
نارِن° جی

.

عروسکِ خرگوشِشُ آورد جلوی دوربین گوشی و گفت اگه اینجا بودی میتونستی تاچش کنی...

۰ نظر ۱۶ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۲۸
نارِن° جی

.

به قربونِ جناب سایه که میگه:
شب غم تو نیز بگذرد، ولی
درین میان دلی ز دست می رود

۰ نظر ۱۳ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۵۰
نارِن° جی

.

انتظار خاصی نداشتم.

فقط انتظارِ ضرر بیشتر رو نداشتم.

پس با هر بار یادآوری دوباره قلبم فشرده میشه.

۱ نظر ۱۲ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۲۷
نارِن° جی

.

وحشت زده ام از احتمالِ تکرار نشدنِ فلان مساله با فلان کیفیتِ تجربه شده در طول ادامه ی زندگیم. پس حالا که عباس حسین نژاد نمیگه من بجاش میگم بیا و احتمالِ تکرار شدنِ دوباره و این دفعه ادامه دار بودنش رو برسون به صد.

۰ نظر ۱۲ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۵۹
نارِن° جی

.

تایم، تایمِ گوش کردنِ مجتبی شکوری هاس!َ

۰ نظر ۱۲ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۴۸
نارِن° جی

.

و من بعضی وقتا فشرده شدن قلبم رو احساس میکنم.
نه در معنای کنایی و استعاری. که در معنای واقعی کلمه‌.

۰ نظر ۱۱ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۵۸
نارِن° جی

.

دو سالِ پیش یه همچین روزهایی ایران و جهان تلخ بود. آدم های توی هواپیما، آدم های زیر دست و پا، آدم های بیمار. دو سالِ پیش چند روز از همین روزها، اگه این تلخی ها رو فاکتور بگیریم من از خوشحالی روی ابرها بودم. و حالا دو سال بعد من مثل دانای کلِ یک کتاب که به همه چیز احاطه داره به دخترِ خوشحالِ دو سالِ قبل نگاه میکنمُ سر تکون میدمُ دلم میخواد بزنم روی شونه اش و بگم اون تفکری که تو رو اینطور خوشحال کرده از پای بست ویران است!
+ وقتایی که خوشحالیِ از تهِ دلم از پای بست ویران است، دوست دارم یه دانای کل بزنه روی شونه مو بهم بگه اینطور خوشحال نباش که بعدا بخوایی بخاطرش اونقدر غمگین باشی. وقتایی که غمگینیِ از ته دلم از پای بست ویران است، دوست دارم یه دانای کل بزنه رو شونه مو بهم بگه اینطور غمگین نباش که این فقط دریچه ای برای ورود به یه راه بهتره.
+ ‏دلم یه دانای کل میخواد. حتی اگه هیجان زندگی رو بگیره.

۰ نظر ۱۱ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۰۰
نارِن° جی