هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

.

یه ضرب المثل هست که میگه:

اگه اسبت مُرده، پیاده شو...

+ نارنجی، پیاده شو از همه ی اسب هایی که مردن.

۰ نظر ۲۸ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۷
نارِن° جی

.

برنامه B رو گذاشته بودم بک آپ برنامه A، که اگه اونطور که میخوام نشه لااقل یه چیزی باشه که دلم به بودنش خوش باشه. در نهایت برنامه A از بیخ و بن اجرا نشد، چه برسه به اجرا شدن مطابق میل من. برنامه ی B هم همینطور! ولی از قبل آینده نگری کردم و برنامه ی C رو گذاشتم بک آپ اینکه اگه A و B اونطور که میخوام نشه. که خب اونم از بیخ و بن نشد که بشه! حالا ‏من میگم حتی اگه برنامه A مطابق میل من پیش میرفت، از کجا معلوم چند سال بعدش هم مطابق میل من بود؟ یعنی‌ میگم مگه علم من چقدره؟ به نظر من یه پِلَن هست که توانِ برنامه ریزیش از فکر محدود من خارجه. که اون پِلَن بدون اینکه خودمو واسش اذیت کنم به بهترین شکل اجرا میشه و بهترین شکل خودش رو برای همیشه حفظ میکنه، پس همونطور که نامجو میگه زیر لب بخون: بر آزردگی خود کمانچه بگذران، برو ونک به گوشه ای نشین و ساز زن، برو چنان به زیر آواز زن. دد بشو، بشو تهمتن و ز هفت خان گذر :)

۰ نظر ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۲:۱۸
نارِن° جی

.

+ امشب از اون شب ها بود که دلم گرفت از این نابرابری ها و پِلی کردم:


جوانه می‌زنم
به روی زخم برتنم
فقط به حکم بودنم
که من زنم، زنم، زنم


چو هم صدا شویم و
پا به پای هم رویم و
دست به دست هم دهیم و
از ستم رها شویم


جهان دیگری
بسازیم از برابری
به هم‌دلی و خواهری
جهان شاد و بهتری

 

۰ نظر ۲۳ دی ۹۹ ، ۲۱:۲۳
نارِن° جی

.

+ پنج ساعتِ تمام، بدون وقفه فیلم دیدم. به هدفِ پرت کردنِ ذهن. موفق هم بود، تا وقتی که پنج ساعت شد پنج ساعت و یک دقیقه، یعنی دقیقا همون جا که لپتاپُ خاموش کردم و بلند شدم. دقیقا همونجا بود که اشک ها سرازیر شد.
+ بعضی لحظه ها هست که بهش میگن End of era، که این یعنی پایانِ دوران. برای من مثلِ پایان دوران زندگی در طبقه ی چهارمِ بلوک سی و دو، مثل پایانِ دورانِ دبستان، راهنمایی، دبیرستان، مثل پایانِ دورانِ زندگی در شهر پر دود، پایان دوران دانشگاه، دورانِ گالری، مثل پایان دورانِ زندگی در شهر ستاره ها، و حالا مثل پایانِ دورانِ پروژه.

+ عکسِ همون جایی که دخترونه بود! :)

۰ نظر ۱۷ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۱
نارِن° جی

.

من دریافته ام که آدمیزاد برای راحت زندگی کردن به آرامش احتیاج دارد، کمتر از اکسیژن و بیشتر از همه چیز. حتی دوست داشتن و دوست داشته شدن. اصلا بدون آرامش مگر میشود دوست داشت؟! برای دوست داشتن، برای آرام بودن و برای راحت زندگی کردن آدمیزاد به کمی اخلاق محتاج است. بحث اخلاق که چه هست و چه نیست در این خلاصه نمیگنجد. اما عجالتا این جمله که نمیدانم مال کیست برای من یکی‌ می‌تواند راه گشا باشد: "من چیزی را که برای خودم نمی‌پسندم به دیگری روا ندارم"
+ عباس کیارستمی

۰ نظر ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۳:۳۵
نارِن° جی

.

و سرانجام، تامام.

۰ نظر ۰۵ دی ۹۹ ، ۰۷:۲۴
نارِن° جی