هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

.

+ میم جان برای اینکه شرایط کاریمو شبیه سازی کنه، طبق تعریف های من از سرکارم شبکه هارو بالا پایین میکنه و میرسه به یه آهنگِ پاپِ به قولِ من آبگوشتی و میگه این آهنگِ سلیقه ی فلانی! اگه‌ آهنگ سلیقه فلانی هم خواستی بگو برات بزارم! اگه فلانی هم خواستی که  میرم شجریان میزارم واست :))

۰ نظر ۲۳ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۴۹
نارِن° جی

.

میگه الان برنامه‌ تون معلومه؟ اینکه چه ساعتی شروع کنین و چه کاری انجام بدین؟ میگم اونا که میرن! بیخودها دورکارن! میگه خب پس خداروشکر تو این مجموعه بیخود هستی! اگه جای قبلی بود باید میرفتی و تو این کروناها نگرانت میشدم!
+ ما به فدای مثبت نگریِ میم‌ جان :)))

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۰۵
نارِن° جی

.

گفتم شما از اینجا مستقیم میرین استرالیا؟ گفت نه من از اینحا میرم دوحه، اونجا یه پرواز عوض میکنم میرم کوالالمپور، اونجا میرم بالی بعد استرالیا. بعد رفت و ما رفتیم صبحونه خوردیم و یه کمی تو خیابون تاب خوردیم و اینا. بعد از دو ساعت و نیم برگشتم. در آسانسورُ زدم و پرفسور داخلش با ساک و کیف و چمدون. گفتم پروفسور چی شد؟ گفت من از پرواز جا موندم. حالا اون میگه جا موندم و ری اکشن من: از پرواز جا موندی؟ یعنی پرواز اینجا به دوحه؟ دوحه به کوالالامپور؟ کوالالامپور به بالی؟ بالی به ملبورن؟ همه چی تموم شد؟ همه چی از دست رفت؟ همه چی باد هوا؟ یهو نگاه کرد و همینجوری گفت
 It's a part of Life
من میگم هزاران بار تو زندگیم یه چیزایی از دست رفته، یه چیزایی پس و پیش شده، یه چیزایی سر جاش نبوده، یه چیزایی یهو آوار شده، پیش اومده؛ میرم تو اسانسور و درو میبندمو وایمیستم جلو آینه و میگم بابا، بچه، 
It's a part of Life
هیچی نمیشه...

" احسان عبدی پور_کتاب باز "

۰ نظر ۲۱ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۱۲
نارِن° جی

.

حرف زدنِ زیاد دلیل بر نزدیکی نیست، دیدار زیاد دلیل بر نزدیکی نیست. درک کردن و فهمیدنِ همدیگه دلیل نزدیکیه. ما به همدیگه زنگ میزنیم: سلام چطوری؟ بد نیستم. چیکار میکنی؟ بد نیستم. کیفت چطوره؟ بد نیستم. اصل حالت چطوره؟ بد نیستم. کیفت کوکه؟ بد نیستم. ما چون زیاد واژه رو بکار میبریم اصن اهمیت واژه ها رو نمیدونیم. جدایی یعنی اینکه من حال تو را از دهان خودت بشنوم، جدایی یعنی که من ضربان قلبت را از گذاشتن دستم بر روی نبضت بفهمم. جدایی یعنی اینکه با تو باشم، با من باشی، با هم نباشیم.
" اردشیر رستمی_کتاب باز"

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۴۴
نارِن° جی

.

یه بار داشتم یه جایی وسیله ای میبردم به یک‌ عزیزی بدم و پیاده رفتم یک مسیری رو. خیلی خسته شدم. اون عزیز گفت چرا  ماشین نگرفتی؟ گفتم میخواستم بخاطر تو خسته شم...
" اردشیر رستمی_کتاب باز"

 

+ و اینا رگه هایی از سایه اس که تو اردشیر رستمی هم هس.

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۳۷
نارِن° جی

.

مثلا باورش بشینه تو قلبم که:
این راز بشنو از من هرگز مگو جهان هیچ
هرگز مگو جهان پوچ، تا انتظار باقی‌ست.*
مثلا دیگه نگم:
ز کار و بار و یار و حال و فال و دل در گذر.

مثلا این قدر نا امید نباشم از همه چیز و همه کس‌.

* محمدرضا شفیعی کدکنی

۰ نظر ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۲۱
نارِن° جی

.

بیست فروردینِ نود و شیش نوشته بودم:
- چرا هر چی بزرگتر میشیم اینجوری تر میشه همه چی؟!
+ چه جوری تر؟
- همینجوری دیگه، همینجوری که هست، همینجوری که میبینی.
+ نمیدونم
- اگه "اینجوری شدن" با سرعت بزرگ شدنمون متناسب باشه تا چند سال دیگه چیز خوبی هم میمونه واسه آدم؟!
+ بستگی داره
- اره بستگی داره الان اون نقطه ای که هستیم کجاست، یکی از اون پستی هاییه که بعدش بلندی داره؟ یا نه، فقط یه جایی هست توی سراشیبیِ پیش رو
+ باید صبر کرد
- ولی کاش میشد zoom out کرد و دید مسیر ترکیبی از شیب مثبت و منفیه یا از یه جایی به بعد فقط منفیه؟
[ + خودم       - خودم ]

شیش فروردین هزار و چهارصد مینویسم:
نمودار "حال و احوالات از زمان تولد تا امروزو" بصورت خلاصه و با تقسیمات ۵ سال ۵ سال کشیدم که بگم دائما یکسان نباشد حال دوران و از این صوبتا. که بگم همون یه ذره تحلیل تکنیکالی هم که بلدی همین مصرع رو میگه، که یادت باشه مسیر همواره ترکیبیه از شیب مثبت و منفی.

۰ نظر ۰۶ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۱۶
نارِن° جی