هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

.

یکی از روش های لعنتیِ ناخودآگاهِ من برای مراقبت از خودم اینه که وقتی یه چیزی برام‌ مهمه بدترین حالتشُ متصور میشم که اگه اتفاق افتاد بگم حالا که واسش آماده بودی پس زود خودتو جمع و جور کن! و این خیلی لعنتیه! چون فقط درصد خیلی کمی از اون اگه ها اون طور که‌ من متصور بودم اتفاق میفتن، و اگه اتفاقی هم بیفته یه شکل دیگه داره و همه ی این ها خیلی لعنتیه!

۰ نظر ۱۱ آبان ۰۱ ، ۱۰:۵۵
نارِن° جی

.

You are the sky. Everything else it’s just the weather

۰ نظر ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۳:۲۰
نارِن° جی

.

نامجو زیاد گوش میدم. بعضی از آهنگ هاشم زیادتر. یکی‌از اونایی که زیادتر گوش میدم "یاد آر" ئه‌. اما خیلی با گوشت و پوستم درکش نمیکردم، تا امروز که دوباره گوشش کردم...

 

اما نرود یادت آن روز که خندانی

آن روز که از شادی بارانِ بهارانی

آن روز که آزادی، آن روز که باور کن

آن روز که شوریده، رقصنده ی میدانی

 

آن روز که خون ارزان بر خاک نمی ریزد

آن روز که جان جان جان با قهقهه می خوانی

آن روز که ما بردیم، بزم ست به برزن ها

میچرخی و پاکوبان غرق بوسه بارانی

آن روز که نزدیک است، آن روز که یادش خوش

آغوش پس از آغوش ریسه های طولانی

 

آن روز ولی از ما یادی به میان آور

رفتیم غریبانه بی صدا و پنهانی

یک جرعه بنوش آن روز با خنده بنوش آن روز

یاد مردگانی که زنده اند و می دانی

 

از یاد نبر خون را خونی که شتک می زد

خونی که از آن آمد فردات چراغانی...

۰ نظر ۰۴ آبان ۰۱ ، ۰۸:۳۷
نارِن° جی