.
پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۰۳ ب.ظ
مینویسم: دو آبان نود و شیش، همون روزی که قرار بود گالریو افتتاح کنیم و نرسیدیم و افتاد واس فرداش. همون روزی که خم بودیم روی تابلو و نوارهای اس ام دی رو میچسبوندیم بش، همون روزی که در به در دنبال نصاب تابلو بودیم، همون روزی که هم استرس داشتیم هم کلی خوشحال بودیم، همون روزی که فرداش کلی آدم اومد دیدنمون، همون روزی که فلانی درو باز کرد و گفت دراتومات و من با اخم نگاش کردم و گفتم معلوم نیس بتونیم اجاره اینجارو دربیاریم! شما از در اتومات میگی برام؟
مینویسه: دوسال پیش یه همچین روزی... آخ یه همچین روزی... لعنت به ما که از دستش دادیم!
۹۸/۰۸/۰۲