هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ب.ظ

عجیب است... وقتی به این روند سقوطِ غم بار نگاه میکنم، سرچشمه ماجرا در اتفاق نیفتادنِ اتفاقی است انگار. از ناامید شدن های پی در پی. از ایت دازِنت وُرک های پشت سر هم. و الان منِ نا امیدی مانده و منی باید بیاید که دوباره سر بالا بگیرد و سبز شود. منی که از تهِ دل بگوید:

 میدانم، شام­های زیادی در پیش است.
میدانم، داغ­ های زیادی خاموش است.
میدانم، رودها و صداها خشکیده است.
میدانم، برف­ های گرانی باریده است.
اما...
صبح­ های عجیب و رودهای غریب و آفتاب­ نجیبی در راه است. میدانم، میدانم.
میدانم، قفل ­های گرانی می ­سازند.
میدانم، رنج­ های من و تو هم ­سازند.
میدانم، خارهای زیادی در راه­ است.
میدانم، راه های زیادی بن بست است.
اما…
دست ­های نجیب و راه ­های عجیب و کلیدهای غریبی در راه است. می­دانم، میدانم.

+ باید این "من" را پیدا کنم...

۹۹/۰۸/۰۵
نارِن° جی

نظرات  (۱)

ولی من هنوز خودم رو پیدا نکردم...

پاسخ:
انگار کلا یه آرمانشهره که باید سعی کرد بهش رسید و در آخر نمیشه کامل هیچوقت به اونجا رسید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">