هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ق.ظ

اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم پس قهوه خانه ها به چه درد میخوردند؟
اگر نتوانم با تو بی آنکه هدفی داشته باشم راه بروم پس خیابان ها به چه دردی میخورند؟
اگر نتوانم اسم تو را بی آنکه بترسم مزه مزه کنم پس زبان ها به چه درد میخورند؟
اگر نتوانم فریاد بزنم دوستت دارم پس دهانم به چه درد میخورد؟

ما با اینکه تو شهریم ولی انسان های شهری نیستیم، ما هنوز انسان های اینجایی نیستیم، هنوز توی عشق مون دنبال اسطوره هاییم، تو زندگی مون دنبال اسطوره هاییم. ما باید همه این هارو بیاریم تو خیابون، بیاریم تو شهر، بیاریم تو کافه، بیاریم همینجا، هر جا که میتونیم و ظرفیت دیدن همدیگه رو داشته باشیم. ما ظرفیت دیدین همدیگه رو نداریم، ظرفیت اینکه یکیو دوبار ببینیم نداریم، دوبار که با هم سلام علیک میکنیم فکر میکنیم فتحش کردیم اون شخص رو و دیگه چیزی برای کشف نداره. این بخاطر بی ظرفیتی ماست..‌.

" اردشیر رستمی- کتاب باز"

۹۹/۱۲/۱۴
نارِن° جی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">