.
يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۳ ب.ظ
مادر بزرگ، نمیدونم چی شده امشب که اینقدر دلم تنگه برات. برای اینکه واسم شعر بخونی، هسته های مختلف رو بکاری و سبز شه، واسم دعا بخونی و بگی دیگه دهنم خشک شد اینقدر که واست دعا کردم، که هر بار برم بیرون بگی مواظب خودت باش. آخ، مادربزرگ...
۰۰/۰۴/۲۷