هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

.

دوشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۳:۲۱ ب.ظ

اونقدر خسته ام از زمین و زمان و هوا و آدما که فقط:

 

چون بوم بر خرابه دنیا نشسته ایم

اهل زمانه را به تماشا نشسته ایم

بر این سرای ماتم و در این دیار رنج

بیخود امید بسته و بیجا نشسته ایم

ما را غم خزان و نشاط بهار نیست

یکدم ز موج حادثه ایمن نبوده ایم

آتش به جان و خنده به لب در بساط دهر

چون شمع نیم مرده چه زیبا نشسته ایم

گر دست ما ز دامن مقصد کوته است

از پا فتاده ایم نه از پا نشسته ایم

تا هیچ منتظر نگذاریم مرگ را

ما رخت خویش بسته مهیا نشسته ایم

 

• شعر فریدون مشیری

۰۱/۰۵/۱۷
نارِن° جی

نظرات  (۲)

چه شعری:)

پاسخ:
:)

چه شعری:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">