.
جمعه, ۲۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۸ ب.ظ
حتی وقتی تصمیم میگیری حالتُ خوب کنی و میری سراغ هایده میخونه واست:
بهار بهار اومده باز دوباره
باز تمومِ دل ها چه بی قراره
اما برایِ من دور زِ خونه بهارها هم مثل خزون میمونه!
یا مثلا میگه:
تو این غربتی که هستم
دارم میمیرم حالیت نیست!
یا مثلا میگه:
شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمیکنه
غم با من زاده شده منو رها نمیکنه!
و بعد با تمومِ وجود آرزو میکنی واسش که بُعدهای بدِ ماجرارو تجریه نکنه
۰۲/۰۷/۲۱