. :: هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

.

جمعه, ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ

یکی باید باشه که کارتون های خالی کوفتی رو بذاره دور و برم و دستور بده جمع کن و من جمع کنم همه لباس ها, کیف ها, کتاب ها و کفش ها رو, و بعد دست کوفتی مو بگیره و منو ببره ایستگاه راه آهن و من تلک تلک تلک برگردم. برگردم به خونه, خونه ای که الان بدون شک جای سخت پارکینگش برام راحت شده.

یکی باید باشه, باشه و دستور بده جا بده و من جا بدم همه لباس ها, کیف ها, کتاب ها و کفش ها رو, و بعد دست کوفتی منو بگیره و منو ببره آب اناری روبرو گلدیس و برام یک آب انار مخصوص پر از لواشک و الوچه بخره و بگه کوفت کن و من بغضم رو همراه با آب انار برای همیشه بدم پایین.

۹۴/۰۹/۲۰

نارِن° جی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل

میم جان

شعر کده

روز نوشت

آرزو‌ نوشت

شاد نوشت

حرص نوشت

نارنجی نوشت

بی تو به سر نمیشود

.

نظرات (۰)

ارسال نظر

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

هــــِجاهای یک مِداد نارِنــــجی

بنویس...از هر چه که هستاز هرچه که نیستاز هرچه که اتفاق افتاداز هرچه که قرار است اتفاق بیفتداز همین لحظه هااز همین بودن هاهر چه که در ذهن داریو هر چه که در دل

میم جان

شعر کده

روز نوشت

آرزو‌ نوشت

شاد نوشت

حرص نوشت

نارنجی نوشت

بی تو به سر نمیشود

.

نظرات (۰)

ارسال نظر

بنویس...
از هر چه که هست
از هرچه که نیست
از هرچه که اتفاق افتاد
از هرچه که قرار است اتفاق بیفتد
از همین لحظه ها
از همین بودن ها
هر چه که در ذهن داری
و هر چه که در دل