.
سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۵۳ ب.ظ
چند ساعت بعد از آن زلزله ی بزرگ اخبار را نگاه میکردم. گوینده ی اخبار، خبر زلزله را خواند و رفت سراغ بقیه خبر ها. به این فکر میکردم شاید زندگی من و خیلی های دیگر در آن زلزله تمام میشد و هیچوقت آن خبر و خبرهای بعدش را نمیشنیدم. همان خبرهای همیشگی، همان خبر هایی که حکایت از جریانِ زندگی داشت...
حالا دیگر من در آن شهر نیستم تا از خیابان های آن شهر رد شوم، تا بخندم، گریه کنم، کلاس بروم، کار کنم، خرید کنم، در خیابان هایش رانندگی کنم و در خانه مان تمرینِ موسیقی. حالا دیگر آنجا نیستم، ولی آنجا هیچ تغییری نکرده، آنجا مثل گذشته زندگی جریان دارد، چه من باشم، چه نباشم و همه ی این ها عجیب است و حسی به همراه دارد که کنارش درد غریبی است
۹۷/۰۵/۳۰